معتصمین زینب س

رتبه

    • خانه 
    • تماس  
    • ورود 

    نفرین امام سجاد(ع) در حق حرمله

    24 آبان 1394 توسط فاطمه غلامعلی

    حجت‌الاسلام والمسلمین ابوفاضل رضوی اردکانی نویسنده کتاب «ماهیت قیام مختار بن ابی عبید ثقفی» با تکیه بر روایات معتبر، اقوال و نظریات علمای بزرگ اسلام و کمک‌گرفتن از علم رجال و تاریخ، با روش نقد و تحلیل و جرح و تعدیل، ابعاد شخصیتی مختار ثقفی را به صورت همه‌جانبه بررسى کرده و ثابت کرده است که او مردى پاک، فداکار، معتقد به امامت ائمه هدى(ع) بوده و قیامش با اذن و اجازه و رضایت کامل امام معصوم و دخالت مستقیم اهل بیت پیامبر(ص) همراه بوده است. در این کتاب ـ که از مطالب مستند و مستدل بهره برده و از پرداختن به مطالب موهون و افسانه‌گونه، مانند بعضى از مقاتل و مختارنامه‌ها پرهیز کرده ـ روشن شده است که مختار نه کیسانى بوده و نه بنیانگذار این مکتب است و نه ادعاى باطل داشته، بلکه کلیه این اتهامات از جانب دشمنان اهل بیت(ع) و راویان و مورخان وابسته به طاغوت مطرح شده است.
    در ادامه بخش‌هایی از این کتاب را مرور می‌کنیم.

    شیخ طوسی، در «امالی» می‌نویسد: منهال بن عمرو -از شیعیان و یاران امام سجاد(ع) است- گفت: پس از زیارت خانه کعبه، از مکه عازم مدینه شدم و خدمت امام سجاد(ع) رسیدم. امام، از من پرسید: منهال! از حرمله بن کاهل اسدی چه خبر؟ عرض کردم: هنگامی که از کوفه آمدم، زنده بود، دیدم امام(ع)، هر دو دستش را به دعا بلند کرد و چنین فرمود: «اللهُمَّ اَذِقْةُ حَرَّ الْحَدید، اللُّهمَّ اذِقْهُ حَرَّ الْحَدید، اللُّهمَّ اَذِقْهُ حَرَّ النّار»، خدایا، سوزش تیغ را به او بچشان، خدایا سوزش تیغ را به او بچشان، خدایا سوزش آتش را به او بچشان.

    ابومخنف از امام باقر(ع) نقل می‌کند: «هنگامی که علی‌اصغر، در دامن پدر هدف تیر حرمله واقع شد، امام حسین(ع) دشمن را نفرین کرد و فرمود: «… و انتقم لنا من هولاء الظالمین» خدایا انتقام ما را از اینها بگیر.

    منهال گوید: «پس از زیارت، از مدینه عازم کوفه شدم، هنگامی که به کوفه رسیدم، مختار مشغول قلع و قمع قاتلان کربلا بود. من قبلاً با مختار رفاقت قدیمی داشتم؛ چند روزی در خانه، برای دید و بازدید مردم نشستم و پس از آن به قصد دیدار با مختار، سوار بر مرکبم شدم و به سوی او شتافتم.

    او را در خارج از خانه‌اش با گروهی دیدار کردم، گویا به مأموریتی می‌رفتند. تا چشم مختار به من افتاد، گفت: ها، منهال، چطور تا به حال به دیدن ما نیامدی؟ و برای تبریک و تهنیت به خاطر پیروزی و حکومت ما سری به ما نزدی؟ و ما را در قیام همراهی نکردی؟!

    منهال گوید: به او گفتم: امیر! من به سفر حج رفته بودم و حال خدمت رسیدم، آنگاه همراه او راه افتادم و از اوضاع صحبت می‌کردیم تا به محله «کناسه» رسیدیم. مختار در آنجا ایستاد و گویی منتظر بود و به نقطه‌ای می‌نگریست، به او خبر داده بودند که اینجا مخفیگاه «حرمله» است، سپس تعدادی از افرادش را به جستجوی حرمله، گسیل داشت و خود همان‌جا ماند.

    دیری نگذشت که مأموران با تاخت برگشتند و با خوشحالی فریاد زدند، بشارت ‌ای امیر! «حرمله» دستگیر شد. عده‌ای، فردی را کشان‌کشان نزد مختار آوردند، آری خودش بود، حرمله قاتل سنگدل علی‌اصغر».

    تا چشم مختار به قیافه وحشتزده حرمله افتاد، به او نگاه تندی کرد و گفت: «اَلْحمد‌ُلله الذیَّ مَکَنّنی مِنْکَ» خدای را شکر که به چنگم افتادی! و بلافاصله فریاد زد: «جلاد! جلاد!»، جلاد که آماده و حاضر بود گفت: بفرمایید قربان.

    مختار دستور داد: اول دو دستش را بزن!

    جلاد بلافاصله با ضربتی سخت دو دست نحس او را افکند (آری این همان دو دستی بود که با یکی کمان، را می‌گرفت و با دیگری تیر را و یک بار گلوی طفل بی‌گناه امام حسین(ع) و یک بار، چشم اباالفضل و یک بار قلب امام حسین(ع) را هدف قرار داده بود، آری این دو دست پلید باید قطع می‌شد)، سپس فریاد زد: دو پایش را نیز قطع کن! و جلاد، فرمان را اجرا کرد.

    جسد بی‌دست و پای حرمله، در خون کثیفش غوطه می‌خورد که باز مختار صدا زد: آتش، آتش. و بلافاصله، چوب‌های نازکی را روی جسد انداختند و آتش زدند و جسد آن جنایتکار همچنان می‌سوخت.

    منهال گوید: من همچنان با چشمان حیرت‌زده، در کنار مختار ایستاده و منظره را تماشا می‌کردم، هنگامی که بدن حرمله، می‌سوخت با صدا گفتم: «سبحان‌الله» مختار ناگهان رو به من کرد و گفت: ها! منهال! تسبیح خدا گفتی، خوب اما علتش چه بود؟!

    گفتم: ای امیر! گوش کن تا برایت بگویم، در همین سفر که از مکه برمی‌گشتم به خدمت علی‌بن‌ الحسین امام سجاد(ع) رسیدم، او از من حال حرمله را پرسید، من در جواب گفتم: هنوز زنده است. دیدم امام دست‌ها را به سوی آسمان بلند کرد، و فرمود: «خدایا! سوزش شمشیر را بر او بچشان، سوزش شمشیر را بر او بچشان، سوزش شمشیر را بر او بچشان؛ خدایا! سوزش آتش را بر او بچشان».

    مختار، با حالت تعجب پرسید: به راستی تو خودت از امام این را شنیدی؟!

    گفتم: آری، به خدا سوگند از خودش شنیدم.

    منهال، می‌گوید: دیدم مختار، از اسبش پیاده شد و دو رکعت نماز خواند و سجده‌اش را طولانی کرد، سپس برخاست و سوار شد؛ تا آن وقت جسد «حرمله»، به زغال تبدیل شده بود، با هم به راه افتادیم تا به محله خودمان نزدیک خانه‌ام رسیدیم، من در اینجا تعارف کردم و گفتم: ای امیر، اگر لطف کنید سرافرازم فرمایید و برای رفع خستگی چند لحظه‌ای به منزل من تشریف بیاورید و تغییر ذائقه‌ای بدهید و چیزی میل بفرمایید.

    مختار نگاهی کرد و گفت: منهال! تو چهار دعای امام سجاد را برایم گفتی و خداوند دعای حضرتش را به دست من به اجابت رساند، آنگاه مرا به غذا دعوت می‌کنی؟ خیر، امروز وقت روزه شکر است و به این توفیقی که خدا نصیبم کرد نیت روزه کردم.

     

     نظر دهید »

    پشت سر مرقد مولا / میثم مطیعی

    24 آبان 1394 توسط فاطمه غلامعلی

    دانلود فایل

    شت سر مرقد مولا ، روبرو جاده و صحرا/ بدرقه با خود حیدر ، پیش رو حضرت زهرا/ اینجا هر کی هرچی داره نذر حسین کرده/ هرستونی که رد میشیم سیل جوون مرده … نوحه سینه زنی با نوای « میثم مطیعی » ویژه ایام پیاده روی اربعین حسینی

     نظر دهید »

    آقا فرمودند اربعین حق ندارید عکس من را ببرید تبلیغ کنید + جهت مشاهده ی این سخنرانی نیاز ب برنامه فلش پلیر می باشد

    24 آبان 1394 توسط فاطمه غلامعلی

    سخنرانی حجت الاسلام پناهیان (علیرضا پناهیان در هیئت دانشگاه هنر گفت: بهترین کاری که آنها می خواهند بکنند حملۀ داعشی ها و تروریست ها به اربعین نیست، بهترین کار آنها راه انداختن دعوای داخلی است، آقا فرمودند: عکس من را حق ندارید ببرید آنجا تبلیغ کنید بزنید به در و دیوار.

     نظر دهید »

    خواب سید حسن نصر الله از حضرت زهرا س

    24 آبان 1394 توسط فاطمه غلامعلی

    خواب سید حسن نصرالله

    آیت الله خزعلی به نقل از سید حسن نصرالله می گویند:در یکی از روزهایی که اسرائیل با ناوگان های پیشرفته خود ، تا نزدیک مرز لبنان پیش آمده بود و ما با همه توان مبارزه کردیم ، خسته شده بودم و نمیدانستم چگونه میتوان ، آن ناوگانهای پیشرفته را منهدم کرد ! در اتاق فرماندهی از شدت خستگی خوابم برد .

    در خواب دیدم که به محضر اهل بیت علیهم السلام شرفیاب شده ام ، و به نوبت محضر آن انوار مقدس می رسیدم . من هر یک را که زیارت میکردم . پس از هدایت ، مرا به امام بعدی ارجاع میدادند تا اینکه به خدمت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها رسیدم ، به محض دیدن ایشان ، درد دل را آغاز کردم ، از سختی کار گفتم و از ایشان درخواست کمک کردم . آن حضرت با دست مبارکشان به سمت آسمان اشاره ای کرد و و با کلامی از ما دلجویی فرمودند ، در همان حال از خواب بیدار شدم .

    تنها چند ساعت از آن خواب گذشته بود که خبر دادند یکی از ناوگان های اسرائیل منهدم شده است . ساعت این اقدام پیروز مندانه را پرسیدم . درست این اتفاق در همان ساعتی که من آن خواب را دیده بودم روی داد.

    در اینجا به اطلاع کاربران محترم می رسد ، با توجه به نقل این خواب توسط آیت الله خزعلی و با توجه به انهدام ناوگان های مذکور که در جنگ 33 روزه که به مثابه یک معجزه الهی تلقی می شد و همگان اخبار آن را شنیدند و تصاویر آن را دیدند  ،

    می توان به حقیقت این رویای صادقه پی برد و این کرامت الهی و لطف ائمه اهلبیت (علیهم السلام) به مسلمانان را مصداق آیه شریفه ” ..وما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی..” {شما آنان را نمی کشتید ، خدا بود که آنها را می کشت و آنگاه که تیر می ، انداختی ، تو تیر نمی انداختی ، خدا بود که تیر می انداخت ، تا به مؤمنان نعمتی کرامند ارزانی دارد هر آینه خدا شنوا و داناست} قلمداد نمود و با اعتقاد به آیه شریفه “لتدخلن المسجد الحرام ان شاء الله آمنین” در انتظار پیروزی های پیاپی اسلام بر کفر بوده و زائر اولین قبله موحدان عالم باشیم  .

     نظر دهید »

    مستند 10 -4/5-3/5

    24 آبان 1394 توسط فاطمه غلامعلی

     

    مستند10-4/5-3/5

    دانلود مستند- وبلاگ معتصمین زینب این بار مستند : 10-4/5-3/5  را آماده ی دانلود کرده است . اهدای کلیه رایگان  طلبه آملی  کمیل نظافتی به کودک نیازمند

    دوستان عزیز در صورت مشکل در دانلود فایل به مدیریت وبلاگ اطلاع دهید

    جهت مشاهده ودانلئود فایل اینجا کلیک کنید

     نظر دهید »

    گزیده ای از مقام رضوان امام رضا( ع ) در بیان آیت الله جوادی عاملی

    24 آبان 1394 توسط فاطمه غلامعلی

    گزیده ای از مقام رضوان امام رضا (ع) در بیان آیت الله جوادی آملی

    هیچ موجودی از هیچ موجود دیگری راضی نمی‌شود، مگر به وساطت مقام امام هشتم؛ هیچ انسانی به هیچ توفیقی دست نمی یابد و خوشحال نمی شود، مگر به وساطت مقام رضوان رضا (سلام الله علیه)؛ و هیچ نفس مطمئنه ای به مقام راضی و مَرضی بار نمی‌یابد، مگر به وساطت مقام امام رضا! او نه چون به مقام رضا رسیده است، به این لقب ملقّب شده است! بلکه چون دیگران را به این مقام می‌رساند، ملقّب به رضا شد.

    ممکن است در بین آحاد امّت کسانی باشند که به مقام رضوان راه پیدا کنند؛ چون پایان بخش سورة مبارکة فجر که فرمود: یا أیَّتُهَا النَّفسُ المُطمَئِنَهُ ارْجِعِی إلی رَبِّکِ راضِیَهً مَرضِیَّه (1)مخصوص ائمه (ع) نیست، شامل سائر انسانهای ملکوتی‌منش هم می‌شود. ممکن است در بین امّت کسانی باشند که دارای نفس مطمئنه و نائل به مقام راضِیَهً مَرضِیَّهً بشوند، امّا رضا نخواهند بود! آنها جزء امّت‌اند، ولی امام رضا (ع) واسطه است که چنین افرادی در بین امّت به مقام راضِیَهً مَرضِیَّهً راه پیدا می کنند.

    اهداف جزئی هم مشمول این اصل کلّی است. اگر کسی در کارهای جزئی موفق شد و راضی شد؛ چه بداند، چه نداند به برکت امام رضا(ع) است. اگر فرزندی کوشید، رضای پدر و مادر را فراهم کرد؛ چه بداند و چه نداند، به وساطت مقام امام رضا(ع) است. و اگر عالم حوزوی یا اندیشور دانشگاهی به مقام علم و دانش بار یافت و بر کُرسی استادی تکیه زد و راضی شد؛ چه بداند، چه نداند به وساطت مقام ایشان است.

     نظر دهید »

    ۱۱ معجزه بعد از عاشورا

    24 آبان 1394 توسط فاطمه غلامعلی

    معتبرترین کتابها، احادیث و روایات معجزه هایی را از سالار شهیدان کربلا منعکس کرده اند تا حجت بر آنانیکه راه انکار را بر واقعه کربلا پیش گرفته اند به یقین تاریخی ترین حادثه عالم خلقت پی ببرند. معجزاتی که حتی در کتاب اهل سنت هم به آن اشاره شده است.

    ۱- برخورد ستارگان آسمان با یکدیگر

    عن عیسى بن الحارث الکندی می گوید: هنگامی حسین بن على (علیه السلام) را شهید کردند، تا هفت روز ، هر گاه که نماز عصر را می خواندیم می دیدیم آفتابی که بر دیوارهاى خانه ها می تابید به قدری قرمز بود که گویا چادر های سرخ است که بر آن  کشیده اند ، و می دیدیم که برخی از ستارگان همدیگر را می زدند (با یکدیگر برخورد می کردند).

    منبع: تهذیب الکمال، المزی، ج ۶، ص ۴۳۲ – ۴۳۳ و تاریخ الإسلام، الذهبی، ج ۵ ، ص ۱۵ و سیر أعلام النبلاء ، الذهبی ، ج ۳ ، ص ۳۱۲ و تاریخ مدینة دمشق ، ابن عساکر ، ج ۱۴ ، ص ۲۲۷ .

    ۲- آسمان خون گریه کرد

    نضره ازدیه گوید: هنگامى که حسین بن علی (علیهما السّلام) شهید شدند، آسمان خون بارید و ما همچنان می دیدیم که تمام اشیاء  و اسباب ما مملو از خون است.

    همچنین جعفر بن سلیمان، روایت کرده که خاله‏ ام، ام سالم، گفت: بعد از شهادت مولا حسین(ع) بارانی همانند خون بر دیوارها و خانه ها می بارید. به من خبر داند که همین باران خون، در خراسان، شام و کوفه نیز باریده است.

    منبع: تهذیب الکمال ، المزی ، ج ۶ ، ص ۴۳۳ و سیر أعلام النبلاء ، الذهبی ، ج ۳ ، ص ۳۱۲ ، ۳۱۳ و الثقات ، ابن حبان ، ج ۵ ، ص ۴۸۷ و تاریخ مدینة دمشق ، ابن عساکر ، ج ۱۴ ، ص ۲۲۷ – ۲۲۸ .

    ۳- اشک ریختن آسمان

    ابن سیرین گفت: آسمان برای هیچ کسی جز یحیی بن زکریا و حسین بن علی (علیهم السلام) گریه نکرده است.

    منبع: سیر أعلام النبلاء ، الذهبی ، ج ۳ ، ص ۳۱۲ و تاریخ مدینة دمشق ، ابن عساکر ، ج ۱۴ ، ص ۲۲۵ – ۲۲۶

    ۴- تاریک شدن دنیا

    خلف بن خلیفه از پدرش نقل می کند که گفت : زمانی که امام حسین (علیه السلام) به شهادت رسید ، آن قدر آسمان تاریک شد که هنگام ظهر ستاره های آسمان ظاهر شدند ؛ تا جائی که ستاره  جوزا در عصر دیده شده و خاک سرخ از آسمان فرو ریخت.

    منبع: تهذیب الکمال ، المزی ، ج ۶ ، ص ۴۳۱ – ۴۳۲  و تهذیب التهذیب ، ابن حجر ، ج ۲ ، ص ۳۰۵ و تاریخ مدینة دمشق ، ابن عساکر ، ج ۱۴ ، ص ۲۲۶

    علی بن مسهر از جده اش نقل می کند که می گفت: هنگامی که امام حسین به شهادت رسید من دختری نوجوان بودم، آسمان چند شبانه روز درنگ نمود که گویا لخته خون بود.

    منبع: تهذیب الکمال ، المزی ، ج ۶ ، ص ۴۳۲ و تاریخ مدینة دمشق ، ابن عساکر ، ج ۱۴ ، ص ۲۲۶

    ۵- سرخ شدن آسمان

    علی بن مدرک از پدر بزرگش اسود بن قیس نقل می کند که گفت: پهنه آسمان پس از شهادت امام حسین به مدت شش ماه سرخرنگ شده بود که ما آن را شبیه خون در آسمان مشاهده می کردیم، علی بن محمد مدائنی از وی سؤال کرد: چه نسبتی با اسود داری؟ گفت: او جد مادری من است گفت: به خدا سوگند که او راستگو و امانتداری بزرگ ومیهمان نواز بود.

    منبع: تهذیب الکمال ، المزی ، ج ۶ ، ص ۴۳۲ و تاریخ الإسلام ، الذهبی ، ج ۵ ، ص ۱۵ و سیر أعلام النبلاء ، الذهبی ، ج ۳ ، ص ۳۱۲ و تاریخ مدینة دمشق ، ابن عساکر ، ج ۱۴ ، ص ۲۲۷ .

    یزید بن ابی زیاد می گوید: من چهارده ساله بودم که حسین بن علی به شهادت رسید گیاه ورس در بین لشکر به خاکستر تبدیل شد و پهنه آسمان قرمز رنگ شد شتری را لشکریان ذبح کردند آتش از گوشتش زبانه می کشید.

    منبع: تهذیب الکمال ، المزی ، ج ۶ ، ص ۴۳۴ – ۴۳۵ و تهذیب التهذیب ، ابن حجر ، ج ۲ ، ص ۳۰۵ و سیر أعلام النبلاء ، الذهبی ، ج ۳ ، ص ۳۱۳ و تاریخ الإسلام ، الذهبی ، ج ۵ ، ص ۱۵ و تاریخ مدینة دمشق ، ابن عساکر ، ج ۱۴ ، ص ۲۳۰٫

    ۶- دیوار دار الإماره خون گریه کرد

    حدثنی أبو یحیى مهدی بن میمون می گوید: هنگامى که سر مبارک امام حسین علیه السلام را در برابر ابن زیاد نهادند، دیدم که از دیوارهاى دارالاماره خون جارى می ‏گشت‏.

    منبع: تهذیب الکمال ، المزی ، ج ۶ ، ص ۴۳۳ – ۴۳۴ و تاریخ مدینة دمشق ، ابن عساکر ، ج ۱۴ ، ص ۲۲۹ .

    ۷- گرفتن خورشید

    هنگامى که امام حسین علیه السلام به شهادت رسید، خورشید گرفت و آن قدر تاریک شد که هنگام ظهر ستاره‏هاى آسمان ظاهر گردیدند . از این اتفاق چنین پنداشتم که قیامت برپا شده است!

    منبع: تهذیب الکمال ، المزی ، ج ۶ ، ص ۴۳۳  و تاریخ مدینة دمشق ، ابن عساکر ، ج ۱۴ ، ص ۲۲۸ و تلخیص الحبیر ، ابن حجر ، ج ۵ ، ص ۸۴ و السنن الکبرى ، البیهقی ، ج ۳ ، ص ۳۳۷ .

    ۸- جاری شدن خون تازه از زیر سنگ ها

    ابو بکر بیهقى از معروف روایت کرده که ولید بن عبد الملک از زهرى پرسید سنگ‏هاى بیت المقدس در روز کشته شدن حسین بن على چه حالتى به خود گرفتند ، زهرى‏ گفت : به من خبر دادند که در روز شهادت حسین بن علی هر سنگى را که از زمین بر می داشتند در زیر او خون تازه می دیدند.

    منبع: تهذیب التهذیب، ابن حجر، ج ۲ ، ص ۳۰۵ و تهذیب الکمال، المزی ، ج ۶ ، ص ۴۳۴ و  سیر أعلام النبلاء، الذهبی ، ج ۳ ، ص ۳۱۴ و تاریخ الإسلام، الذهبی ، ج ۵، ص ۱۶ و تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر ، ج ۱۴ ، ص ۲۲۹

    از ام حیان نقل است که گفت: روز شهادت حسین اسمان سه شبانه روز تاریک شد وهر کس دست به زعفران می زد دستش می سوخت و زیر هر سنگی در بیت المقدس خون دیده می شد.

    منبع: تهذیب الکمال، المزی ، ج ۶، ص ۴۳۴ و تاریخ مدینة دمشق ، ابن عساکر ، ج ۱۴ ، ص ۲۲۹

    ۹- خاکستر شدن گیاه ورس

    یزید بن ابی زیاد می گوید: من چهارده ساله بودم که حسین بن علی به شهادت رسید گیاه ورس در بین لشکر به خاکستر تبدیل شد .

    منبع: تهذیب التهذیب ، ابن حجر ، ج ۲ ، ص ۳۰۵ و تهذیب الکمال ، المزی ، ج ۶ ، ص ۴۳۴ – ۴۳۵ و سیر أعلام النبلاء ، الذهبی ، ج ۳ ، ص ۳۱۳ و تاریخ الإسلام ، الذهبی ، ج ۵ ، ص ۱۵ و تاریخ مدینة دمشق ، ابن عساکر ، ج ۱۴ ، ص ۲۳۰ .

    ابن عیینه از مادر بزرگ پدری اش نقل می کند که گفت: هنگام شهادت حسین گیاه ورس را دیدم که تبدیل به خاکستر شد و در گوشتها آتش می دیدم.

    ورس:  گیاهى است شبیه به کنجد با برگ هاى سبز رنگ که از رنگ آن براى رنگ کردن لباس ها استفاده می ‏شود و در یمن زیاد می ‏روید و لباس ورسى ، لباس سرخ رنگ را گویند .

    ۱۰- تلخ شدن گوشت شتر غنیمت گرفته شده از امام

    جمیل بن مره گوید: شترى از لشکرگاه حسین بن علی را در روز شهادت او غارت گرفتند ، و سپس او را نحر کرده و طبخ نمودند ، راوى گوید : گوشت او آن چنان تلخ شد که آنان نتوانستند از آن گوشت استفاده کنند.

    منبع: تهذیب التهذیب ، ابن حجر ، ج ۲ ، ص ۳۰۶ و تهذیب الکمال ، المزی ، ج ۶ ، ص ۴۳۵ – ۴۳۶ و تاریخ الإسلام ، الذهبی ، ج ۵ ، ص ۱۶ و تاریخ مدینة دمشق ، ابن عساکر ، ج ۱۴ ، ص ۲۳۱ .

    ۱۱- دیده شدن آتش درگوشت شتر غنیمت گرفته شده

    از حمید طحان روایت شده است که در قبیله خزاعه بودم، از جمله چیزهائى که از امام حسین علیه السلام چپاول شده بود و به آن قبیله آورده بودند، یک شتر بود. مردم آن قبیله گفتند: این شتر را نحر کنیم و یا معامله نمائیم ؟ کسى که شتر را آورده بود گفت: می خواهم آن را نحر کنید. حمیدگفت : سپر را براى نحر کردن آن حیوان آماده ساختم ، همین که شتر را خوابانیده و سپر را به زمین گذاشتم و آماده کشتن آن بودیم، ناگهان آتشى از آن سپر مانند آب فوران کرد !

    منبع: وقال محمد بن عبد الله الحضرمی: حدثنا أحمد بن یحیى الصوفی، قال: حدثنا أبو غسان

     نظر دهید »

    خاطره پیرغلام امام‌حسین ازتعزیه‎خوانی شهیدبابایی

    05 آبان 1394 توسط فاطمه غلامعلی

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

    مراسم تعزیه‌خوانی طی ده‌ها سال در مناطق بسیاری در کشور از جمله استان قزوین رشد کرده و اساتید و هنرمندان مختلفی در این عرصه فعالیت کردند.تنوع نقش‌ها و نمایش‌های مراسم تعزیه موجب می‌شود تا افراد مختلفی با سلیقه‌ها و توانایی‌های گوناگون برای برگزاری این مراسم ایفای نقش کنند.

    با وجود اینکه مراسم تعزیه‌خوانی یک برنامه سنتی در آداب و رسوم عزاداری محسوب می‌شود اما در سال‌های گذشته، حضور جوانان بسیار فراگیر و گسترده بوده به نحوی که با افراد سالمند برابری کرده و در برخی اوقات حضور نسل‌های جدید چشم‌گیرتر از سایر اقشار احساس می‌شود.

    برای برگزاری مراسم تعزیه، اساتید برجسته و نیروهای توانمندی در دوره‌های مختلف، فعالیت داشتند که موجب تداوم این امر تا امروز و بهره‌مندی جامعه کنونی از مراسم سوگواری تعزیه شده است.

    عموم مراسم هیئت‌ها و برنامه‌های عزاداری در سوگ سالار شهیدان و یاران باوفایشان پس از ماه محرم نیز ادامه دارد که تعزیه‌خوانی نیز به عنوان یکی از عرصه‌های برجسته در سال‌های اخیر مورد توجه قشرهای مردمی قرار دارد.

    برای اطلاع از چگونگی فعالیت در مراسم تعزیه خبرنگار فارس با سیدعباس میرعسگری که یکی از اساتید هنر تعزیه‌خوانی استان قزوین محسوب می‌شود و در دهه‌های گذشته، این فعالیت را در سطوح مختلف انجام داده است گفت‌وگو کرده است که در ادامه می‌آید.

    ابتدا خود را معرفی کنید.

    بنده سید عباس میرعسگری متولد سال 1321 هجری شمسی هستم که در روستای چناسک چشم به جهان گشودم و با توجه به علاقه به فعالیت‌های نمایشی با محوریت آیین‌های مذهبی وارد حوزه تعزیه‌خوانی شدم.

    شما پدر شهید هم هستید؛ در این خصوص توضیح بدهید

    فرزند بنده سیدمجتبی میرعسگری، سرهنگ خلبان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران بوده که در استان اصفهان یک دوره با شهید بابایی نیز همراه شده است.

    پسر شهیدم در تهران، استاد خلبان بود که خدمات بسیاری برای ساخت هواپیماهای شکاری صاعقه، آذرخش و تذرو نیز انجام داده و در یکی از عملیات‌های پروازی در 28 شهریور سال 86 مصادف با هفتم ماه مبارک رمضان، در حین مأموریت به شهادت رسید.

    چگونه وارد هنر تعزیه شدید؟

    عباس آقابیگی (معروف به استاد هنرکار) یکی از اساتید به نام و مطرح تعزیه در استان قزوین محسوب می‌شود و بنده به دلیل علاقه فراوان به این هنر برای اگاهی از چگونگی فعالیت‌های این حوزه زیر نظر این استاد آموزش خود را آغاز کردم.

    در گذشته عموم هنرمندان تعزیه استان قزوین از نیروهای بومی این منطقه بودند که با جستجو از بین افراد توانمند و دارای علاقه، برخی افراد را دعوت می‌کردند.

    بنده کارمند شرکت هواپیمایی ویژه استان قزوین بودم که با توجه انتخاب شدن برای اجرای تعزیه در حصار خروان، تلاش بسیاری برای حضور در این مکان کردم.

    در چه مناطقی به تعزیه‌خوانی فعالیت داشتید؟

    پس از یافتن توانایی کافی از سال 1343 برای حضور در مراسم‌های تعزیه‌خوانی و ایفای نقش، پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به مدت 18 سال پیاپی در روستای حصار خروان حضور یافته و در این مکان تا سال 1358 اجرای مراسم کردم.

    آغاز فعالیت بنده در مراسم‌های تعزیه حصار خروان بود که تجربه‌های مختلفی نیز به دست آوردم به خصوص اینکه در شعرها و گفت‌و گوهای هنرمندان مسلط شده و توانایی حضور مؤثر در برنامه‌های تعزیه را پیدا کردم.

    از سال 1358 تا سال 1363 هجری شمسی در منطقه نطنز استان اصفهان به تعزیه‌خوانی پرداختم که یک تجربه فرا استانی محسوب می‌شود و توسعه فعالیت‌های بنده را به همراه داشت.

    از سال 1363 هجری شمسی دوباره برای تعزیه‌خوانی به استان قزوین بازگشته و در منطقه زیاران تاکنون به فعالیت در مراسم‌های تعزیه مشغول هستم.

    با توجه به فعالیت در مناطق و استان‌های دیگر،جایگاه استان قزوین را چگونه توصیف می‌کنید؟

    نسخه‌های تعزیه که برای گفت‌وگو هنرمندان در تعزیه تهیه می‌شود در استان قزوین نسبت به سایر مناطق از کیفیت بیشتری برخوردار است؛ این نسخه‌ها در بسیاری از اوقات، انطباق بیشتری با مبانی دینی و روایات اسلامی دارد و از وقایع تاریخی گرفت شده است که می‌تواند موجب ارتقای معنویت مراسم و استفاده بیش از پیش مردم شود.

    علاوه بر بازیگری در مراسم تعزیه، فعالیت دیگری نیز در این حوزه داشتید؟

    بله؛ از یک سو به دلیل کهولت سن و از سوی دیگر نیاز به تحرک بالا در مراسم‌های تعزیه در چند سال اخیر، بازیگری را رها کرده و کارگردانی این مراسم‌ها را انجام می‌دهم.

    هنرمندان بسیاری در طی سال‌های اخیر به هنر تعزیه وارد شدند که می‌تواند زمینه بهبود برنامه‌های فرهنگی قابل اجرا را در گروه‌های مختلف سنی فراهم کند.

    شهید بابایی نیز در زمان تعزیه‌خوانی شما به این فعالیت توجه داشته است؛ آیا تجربه همکاری با وی را داشتید؟

    بله؛ یک تعزیه مشترک بین بنده و سرلشگر شهید عباس بابایی در سال 1360 در قزوین انجام شد که این شهید در نقش مادر حضرت قاسم (ع) ظاهر شده و بنده نیز به عنوان حضرت قاسم (ع) ایفای نقش کردم.

    جامع بودن شخصیت شهید بابایی و حضور در عرصه‌های مختلف، توانست فعالیت در اجرای تعزیه‌خوانی را برای او آسان کرد.

    توانایی شهید عباس بابایی در اجرای نقش‌های تعزیه چگونه بود؟

    شهید بابایی یکی از افراد توانمند زمان خود برای اجرای نقش‌های تعزیه بود و علاوه بر وی، پدر، برادر و دایی این شهید در فعالیت تعزیه نقش داشتند؛ اکنون با وجود گذشت چندین سال از شهادت شهید بابایی یکی از نیروهای توانمند در تعزیه‌خوانی بودند.

    در منزل مسکونی سرلشگر شهید بابایی، همچنان به فعالیت‌های عزاداری توجه دارند و هر ساله مشاهده می‌شود که میزبان مراسم تعزیه در حاشیه منزل خود هستند.

    توانایی نسل‌های جدید را برای حضور در کنار نیروهای پیشکسوت را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

    این مراسم و بسیاری از برنامه‌های نمایشی و  هنری استان قزوین از سوی قشرهای جوان و نوجوان انجام می‌شود که بیانگر توان و علاقه آن‌ها به توسعه این گونه برنامه‌ها است.

    تلاش برای ارتقای کمی و کیفی برنامه‌های برگزار شده که با استفاده از هنرمندان برجسته و نیروها توانمند قابل دستیابی است می‌تواند به روند گرایش روزافزون به برنامه‌های دینی و عزاداری از جمله تعزیه را سرعت بخشد.

    خاطرات تلخ و شیرینی که در چند دهه بازیگری به همراه دارید را چگونه بیان می‌کنید؟

    در یکی از سال‌های تعزیه حصار خروان، طی مبارزه و جنگ تن به تن با نقش حضرت ابوالفضل (ع)، بنده در جایگاه شمر قرار گرفتم که ناگهان با یک ضربه شمشیر، دست بازیگر این نقش را شکستم.

    خاطره دیگر بنده بر اثر شکستن دست خودم بود که به دلیل بی‌احتیاطی و کم‌توجهی برای پیاده شدن از اسب رخ داد و موجب عدم مراجعه 45 روزه به محل کارم شد.

    خاطرات تلخ و شیرین بسیاری در برنامه‌های تعزیه رخ می‌دهد که برخی از آن‌ها ماندگارتر است؛ البته تمام این خاطرات به حوادث مربوط نمی‌شود بلکه میزان اثرپذیری مردم از اجرای بازیگران و بسیاری امور دیگر می‌تواند جزو خاطرات هنرمندان تعزیه باشد.

     نظر دهید »
    • 1
    • 2
    اردیبهشت 1404
    شن یک دو سه چهار پنج جم
     << <   > >>
        1 2 3 4 5
    6 7 8 9 10 11 12
    13 14 15 16 17 18 19
    20 21 22 23 24 25 26
    27 28 29 30 31    

    معتصمین زینب س

    • خانه
    • اخیر
    • آرشیوها
    • موضوعات
    • آخرین نظرات

    جستجو

    موضوعات

    • همه
    • بدون موضوع

    فیدهای XML

    • RSS 2.0: مطالب, نظرات
    • Atom: مطالب, نظرات
    • RDF: مطالب, نظرات
    • RSS 0.92: مطالب, نظرات
    • _sitemap: مطالب, نظرات
    RSS چیست؟
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس